فصاحت و بلاغت
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فصاحت
فصاحت در لغت بمعنی ظهور در بیانست و آنرا در فارسی گشاده سخن(صراح اللغة)و چرب زبانی و گویائی و گشاده زبانی گویند.گشاده سخن و چرب زبان و گویا یعنی فصیح؛وگشاده زبان در دوبیت ذیل از فردوسی نخست بمعنی مرد فصیح و دوم بمعنی زبان فصیح است.
جوانی بیامد گشاده زبان/سخن گفتن خوب و طبع روان
گشاده زبان و جوانیت هست/سخن گفتن پهلوانیت هست
فصاحت در اصطلاح علمای بلاغت به سه مورد اختصاص دارد و بر سه قسم است:
فصاحت کلمه-فصاحت کلام-فصاحت متکلّم
الف-فصاحت کلمه:فصاحت کلمه یا فصاحت مفرد،خالی بودن کلمه است از چهارعیب و آنها عبارتند از:
1-تنافر حروف و آن ترکیب حروف در کلمه بنحویست که تلفظ آنرا دشوار کند.به عبارت دیگر تنافر حروف چنانستکه<<حروف از یکدیگر گریزان بود و ناساخته>>مانند پنهانست بسکون نون و سین و تاء در بیت ذیل:
دو دهان داریم گویا همچو نی/یک دهان پنهاست در لبهای وی
<مولانا>
2-غرابت استعمال و آن آوردن کلمه ی مهجورست در سخن چنانکه خواننده یا شنونده را فهم معنی آن دشوار باشد مانند نعیق و عشیق و سحیق که برای فارسی زبانان فهم آن دشوار است،در ابیات ذیل:
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا/که مهجور کردی مرا از عشیقا
ایا رسم اطلال معشوق وافی/شدی زیر سنگ زمانه سحیقا
<منوچهری>
3-مخالفت قیاس و آن آوردن کلمه ایست خلاف قاعده ی دستوری مانند:پاکیدن و مکیدن(حج رفتن) و چهچهیدن در این ابیات:
نیست از پاکیدن کفار تیغت را ستوه/نیست از بخشیدن اموال طبعت را ملال
<رشیدی سمرقند>
شکر لله که ما مکّیدیم/تربت پاک پیمبر دیدیم
<طرزی افشار>
غنچه میچهچهد چو بلبل مست/گر ببیند رخ تو در گلشن
<حاذق تبریزی>
4-کراهت در سمع یعنی ناخوش آمدن کلمه در گوش و آن براثر رعایت نکردن حُسن ترکیب اصواتست در کلمه.مانند آدمم در این مصراع:
گفت خاموش که یوسف به یقین آدمم است
ب-فصاحت کلام:فصاحت کلام در صورتی میسرست که مفردات(کلمات) آن خالی از عیوب مذکور و خود از شش عیب خالی باشد بدین شرح:
1-تنافر که آنرا بتنافر در کلمات و تنافر در معنی منقسم میدارند:تنافر در کلمات آنست که وضع ترکیب کلمات تلفظ کلام را دشوار کند و به عبارت دیگر کلمات از یکدیگر گریزان باشند مانند:
شکرک از ان دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی/بسرک تو که بزنمت بپدر اگر تو گله کنی
<منسوب به عنصری>
و تنافر در معنی آنست که اجزای کلام از حیث معنی با یکدیگر سازگار نباشدمانند این دو بیت که رادویانی(ترجمان الیلاغة ص 135) در مدح محمود و تهنیت خانه ی زرین از شاعری نقل کرده است:
خانه ی زرین پادشاه جهانست/در سخن یک خدا چه جای گمانست
قارون گویند گنج داشت نهانی/شاه بلند اختر است و سخت کمانست
و چنانکه ملاحظه میشود میان دو مصراع هر بیت مطلقاً ارتباطی از حیث معنی موجود نیست.
2-ضعف تالیف و آن عبارتست از ترکیب کلام بخلاف قواعد نحوی و با این عیب کلام نه تنها فصیح نیست بلکه فهم آن هم میسر نخواهد بود.
3-تعقید لفظی و مراد از آن آوردن کلامیست که در آن ترتیب کلمات خلاف ترتیب مقصود باشد چنانکه فهم معنی ساده را دشوار کند مانند:
پسنده است با زهد عمار و بوذر/کند مدح محمود مر عنصری را؟
<ناصرخسرو>
یعنی عنصری را پسندیده است که با زهد عمار و بوذر مدح محمود کند؟وچنانکه دیده میشود در این بیت ترتیب کلمات بخلاف ترتیب معانیست.
4-تعقید معنوی آنست که در کلام کنایات و اشارات دور از ذهن آورند چنانکخ برای درک آنها محتاج تفکر و تامل و نیازمند لوازم و وسائط بسیار باشیم مانند این ابیات:
دل آسوده ای داری چه میپرسی زآرامم/نگین را در فلاخن مینهد بیتابی نامم
<صائب>
آهوی آتشین روی چون در بره درآید/کافور خشک گردد با مشک تر برابر
<خاقانی>
وجود جود تو رایج فتاد اگر نه وجود/به نیمه باز قضا میفروخت اجری را
<انوری>
5-تتابع اضافات و آن آوردن چند مضاف الیه با کسره های اضافه است بی آنکه از یکدیگر گسسته شوند(این عیب از عیوب مسلم فصاحت نیست)مانند این بیت:
خواب نوشین بامداد رحیل/باز دارد پیاده را ز سبیل
<سعدی>
6-کثرت تکرار یعنی آوردن یک کلمه چند بار در بک عبارت و یا در عبارات نزدیک به یکدیگر مانند:
گَوِ گو تن گو سر کو نهاد/گو آئین گو گودل گو نژاد
<ملک الشعرا صباء>
پیداست که در مورد لزوم یعنی وقتی که اجتناب از تکرار مایه ی ترک قوانین صرفی و نحوی گردد تکرار را نمیتوان از معایب مخلّ فصاحت آن دانست.
ج-فصاحت متکلم:فصاحت متکلم عادت و ملکه ی نفسانی متکلم است بر آوردن کلمات و کلام فصیح،و این قدرت بیان علاوه بر ذوق و استعداد فطری محتاج مهارت در مطالعه ی آثار استادان بزرگ و فصحای زبانست.شرط عمده ی فصاحت متکلم آنست که همیشه سخنان فصیح آورد و در هیچ حال از این امر عاجز نباشد.بنابراین کسی را که بندرت و بر حسب اتفاق،کلام فصیح آورد فصیح نتوان گفت.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
برگرفته از کتاب آیین سخن،مختصری در معانی و بیان فارسی-دکتر ذبیح الله صفا-چاپ نوزدهم1377،ققنوس