با عرض سلام خدمت خوانندگان محترم وبلاگ خراب آباد.مدتی پیش در وب به دنبال معنی چند بیت از اشعار حضرت حافظ که به زبان عربی گفته شده اند می گشتم اما سایت یا وبلاگی را نیافتم که به خوبی این موضوع را پوشش داده باشند و معنی روان و سلیس این ابیات را نوشته باشند.شاید خیلی از ما وقتی حافظ را باز می کنیم و به یکی از این بیت های عربی در یک شعر می رسیم چون عربی نمی دانیم از آن گذشته و به آن توجهی نمی کنیم و چه بسا معانی باریک در آن بیت نهفته باشد که درک محتوای شکرین میوه نبات کِلک لسان الغیب مرهون درک همان یک بیت باشد.تا اینکه به کتابی از آقای ولی الله درودیان برخوردم که کتابی بس گرانبهاست به نام "این کیمیای هستی" که شامل مجموعه مقالات استاد گرانمایه و فرهیخته دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است درباره حافظ.این کتاب مطبوع که به طبع انتشارات"آیدین" رسیده است فصلی دارد با عنوان"ترجمه ی شعرهای عربی"که خود برگرفته از کتاب گرانقدر"حافظ به سعی سایه"است که در واقع تصحیح شاعر توانمند و البته موسیقی شناس آقای هوشنگ ابتهاج-حفظه الله تعالی- است از دیوان حافظ.این تصحیح را هم انتشارات "چشم و چراغ و هوش و ابتکار"چاپ کرده است و فصل مذکور در ترجمه ملمعات از جلد دوم آن است صفحات 627-639.خلاصه مصمم شدم که آن فصل کتاب را عینا با همان عنوان در وبلاگ بنویسم.اما نکته ای که همیشه ذهن مرا پریشان کرده عربی ستیزی و نفرت دیرینه ی خیلی از ما ایرانیها از زبان عربی و شاید کلا از اعراب است.لذا این پریشانی ذهن باعث شد که نخست مطلبی در این باره بنویسم و کمی چند و چون این موضوع را با خودم و شما دوستان به چالش بکشم.از دوستان و عزیران خواهش دارم حتما نظرات خودتان را در باره این نوشته بنویسید

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

عرب و عربی ستیزی همواره در بین خیلی از ما ایرانیها بوده و هست.از ناسیونالیستهای افراطی و غیر افراطی گرفته تا برخی از روشنفکرها و فردوسی دوستها و عده ای از اساتید ادبیات پارسی دانشگاه ها و به پیروی از آنها خیلی از ما جوانان این مرزو بوم.چه بخواهیم چه نخواهیم زبان عربی به نوعی با فرهنگ ما ایرانیها عجین شده و این غیر قابل انکار است و صد البته " سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل"نیست و دلایل عدیده بر این مطلب وجود دارد که درادامه خواهد آمد.به قول استاد خرمشاهی((اکثریت عظیم امهات آثار دینی و فکری و علمی و هنری ما(جز شعر) به عربی است یا آمیخته به عربی است تا به آن حد که کمتر اصطلاح فلسفی و کلامی و فقهی و اصولی و منطقی و علمی و ادبی به فارسی داریم)).اما عربها و به تبع آنها عربی چه موقع پیله بر فرهنگ آریایی تنیدند.

پس از رحلت فخر دو عالم حضرت مصطفی-صلواة الله علیه-نخستینِ خلفای راشدین ابوبکر صدیق(رض) حمله به ایران را آغاز کرد.با خواندن تاریخ ها درمی یابیم که مورخین هدف حمله به ایران را به چند دسته تقسیم بندی می کنند.از آن جمله می توان بحث های مربوط به ایدئولوژی اسلامی مبنی بر گسترش جغرافیایی دین اسلام اشاره کرد.دو دیگر گمانه زنی برخی مبنی بر شروع اختلاف آریایی و سامی از قیام عده ای اعراب در بین النهرین و سوم بحث روانشناسی بر روی سابقه نژادی سامی مبنی بر خشونت طبع و تمایل ذاتی آنها به نزاع که در سایه اسلام برای آن توجیه می جستند و دکتر زرین کوب این موضوع را در کتاب خودشان"دو قرن سکوت"بیان داشته اند.از هدف حمله که بگذریم باید گفت لشکرکشی های اعراب به ایران تا زمان خلیفه ی دوم عمر(رض) ادامه پیدا کرد.تسلط اعراب بر مملکت ما تا زمان قتل خلیفه سوم(عثمان) کامل شده بود اما اسلام گرویدن ایرانیها با این سرعت پیش نرفت و چند قرن طول کشید.به قول دکتر زرین کوب"رفتار مسخره آمیز و دیوانه وار قومی فاتح و عاری از تذهیب و تربیت"اعراب که شاید ریشه در نژاد آنها داشته باشد همواره ایرانیان را آزرده است.شاید هدف حمله آنها منایع غنی ایران نبوده باشد که البته به زعم برخی مورخین این هم می توانسته باشد ولی به هرحال آنها به منطقه ای جدید و با فرهنگ مدرنِ آن روزی با منابع غنی طبیعی دست یافته بودند و طبق گزارش های تاریخی دست به اقدامات غیر فرهنگی از جمله از بین بردن کتاب و کتابخانه ها زده بودند.عموم مورخین معتقدند که استفاده از زور در ترویج اسلام در قرون اولیه اسلامی بسیار کم بوده اما موارد پراکنده مثل تخریب آتشکده ها و اعدام موبدان گزارش شده است.شاید متن صریح آیه شریفه قرآن که به زیبایی هر چه تمام تر شیوه ی خواندن به دین را بیان می کند به نوعی بازدارنده اعراب از استفاده از زور برای فراخواندن به اسلام بوده باشد.((*با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است))-سوره مبارکه النحل آیه 125-و آن اقدامات خشن ناشایست از سوی عده ای مسلمان نمای عرب بوده که با این کار اهداف خاصی را دنبال می کرده اند.به قول حافظ"محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد/قصه ی ماست که در هر سر بازار بماند".جان کلام اینکه به عقیده ی نگارنده ی عدیم الاستطاعه نمی توان کار و مفعول اعمال برخی را در ادعای ایدئولوژیک او جستجو کرد،چه"بسا ابلیس آدم روی هست" و قطعا نباید دو موضوع عربیت و اسلام را با هم اشتباه گرفت.اسلام لزوما عربیت نیست و عربیت لزوما اسلام نیست.بحث بزرگان دین از جمله حضرت رسول(ص) که عصمت داشتند و اهل بیت ایشان(ع)و صحابی نزدیک و مومنان راستین جدای از عده ای است که معلوم نیست به ازای چه بهایی اسلام آورده بودند و چه هدفی را دنبال می کردند یا به واقع"چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست".به هر حال همان اقدامات خشن و دور از انسانیت برخی اعراب(نه برخی مسلمانان) باعث شده که خیلی از ما ایرانی ها از هر چه عرب و عربیست نفرت داشته باشیم.بنده خودم به مراتب نفرت و کینه ای را که همنسلان و هم سن های خودم به خصوص در دانشگاه نسبت به عرب ها و عربی دارند را به چشم دیده و به گوش شنیده ام که متاسفانه خیلی از آنها بحث تفرق اسلام و عربیت را در نظر نمی گیرند.یا مثلا یک نظرسنجی در سایت فیسبوک هست که می پرسد از کدام درس در دوران دبیرستان نفرت داشتید و البته درس عربی اگر نگوییم پر رای ترین،دست کم یکی از پرطرفدارترین پاسخ های این پرسش بوده است(!).یا باز هم در همین سایت اجتماعی فیسبوک که صفحه ای هست با عنوان"من ایرانی هستم،نه عرب" که تا این لحظه که این نگاره را می نویسم بیش از 230000عضو دارد.و البته این مثال ها گواه بر این مدعاست که ایرانی دل خوشی از عرب و عربی ندارد.اما همانطور که گفته شد فرهنگ ما آمیخته با زبان عربی است و اگر منصف باشیم زبان عربی زبانی فصیح و البته کاملی برای بیان منظور توسط بشر است.خداوند سبحان کتاب خود را به این زبان بر بشر نازل کرده و صد البته این مهم را حکمتیست.به لحاظ کثرت صیغه های زمانی که بنگریم این زبان دارای 14 صیغه ماضی،14 مضارع و 14 آینده است در انواع مختلف زمان یعنی 42 صیغه ی زمانی.این زبان برای مفرد،مثنی(دلالت بر دو کس یا دوچیز) و جمع و همچنین زن و مرد دارای ادوات مختلف زبانی است که کمتر زبانی اینقدر کامل و دقیق است.حداقل فارسی که از این نظر کم می آورد.اما نیک که ببینیم می فهمیم لهجه ی عربی اصلا زیبا نیست و فارسی به لحاظ زیبایی شناسی سَر است و این گفته را همه تایید می کنند و به واقع"فارسی شکر است".زبان عربی مثل خود عربها خشک و زمخت است و زبان فارسی نرم و شکرین و دلنشین.اگر موسیقی عربی را نیز بنگریم همین است خشک و زمخت و اکثرا دارای ریتم نظامی(دو چهارم)،حال آنکه موسیقی ایرانی لطیف است و عمده تصانیف ما ایرانی ها درای ریتم نرم و ملیح(شش هشتم).شاید ورود اسلام به ایران و آمیختن فرهنگ غنی و ناب اسلامی با فرهنگ زیبا و متمدن آریایی یکی از فرخنده ترین اتفاقات جهان ما باشد.چرا که ایرانی دُر اسلام را سُفت و آن را تحویل جهان اسلام داد و تاریخ ثابت کرده است که یک صدم این از عرب نمی توانست برآید.بد نیست نگاهی اجمالی به بعضی دانشمندان و بزرگان ایرانی مسلمان بیندازیم:

در فلسفه:ابونصر فارابی،ابوالحسن فارابی،ابن مسکویه،ابوعلی سینا،بهمنیار،خواجه نصیرالدین طوسی،شیخ شهاب الدین سهروردی،ملاصدرا

در کلام:امام فخر رازی،امام محمد غزالی

در تفسیر:طبری،زمخشری(که خود حافظ توجه فراوان به کشاف او داشته و اخیرا آقای مسعود انصاری آن را به فارسی ترجمه کرده اند و سال 1389 اولین چاپ آن به وسیله انتشارات ققنوس انجام شده است)

در عرفان:حسین بن منصور حلاج،جنید بغدادی(اشتباه نشود که بغداد عربیست،بلکه کلمه ای است به زبان پهلوی به معنی خداداده،بغداد شهری از ایران در نزدیکی تیسفون پایتخت ساسانی بوده است)،شیخ ابوسعیدابوالخیر،خواجه عبدالله انصاری،سنایی،عطار،مولوی،شبستری،سعدی و حافظ(رضی الله عنهم اجمعین)

در نجوم و ریاضیات:حکیم عمر خیام،غیاث الدین کاشانی،خوارزمی

در موسیقی:فارابی،این سینا،عبدالقادر مراغی،صفی الدین ارموی

در شیمی و پزشکی:زکریای رازی،جابرابن حیان،ابوریحان بیرونی

و دهها نام دیگر که همه ایرانی و مسلمان بوده اند و البته همگی دارای کتاب یا رساله ای به زبان عربی اند.

اینها همه یک جوان ایرانی تشنه ی معرفت با هر طرزفکر و منشی را وادار میکند،که آن دید غرض ورزانه نسبت به زبان عربی را کنار گذاشته و با لذت بیشتری در آموزش آن-دست کم همان آموزش تُنُک در دوران دبیرستان-اهتمام ورزد.نمی دانم ولی امید وارم با این نوشته توانسته باشم هدفی را که داشتم و بارها در این نوشته به آن اشاره کردم دنبال کنم.شاید الان که یک مطلب عربی خاصه از نویسنده ای ایرانی می بینیم خصوصا اگر شعر حافظ باشد دیگر از آن نگذریم و به دنبال معنی آن برویم و از این بحر معنی استفاده نماییم.سخن به درازا کشید ان شاءالله در پست های بعدی معنی شعرهای عربی حافظ را قرار خواهم داد.

"فرهنگ رحیمی نژاد"